معرفی وبلاگ
خدای خوبم، ای خدای بنده خوبت و آقای خوبم ... بحق این بنده خوبت ... بحق این آقای خوبم ... توفیق بندگی به هممون عنایت کن. بحق این بنده خوبت ... بحق این آقای خوبم ... عاقبت هممون رو ختم بخیر کن. مولای من ... به هممون توفیق زیارت با معرفت عنایت کن. آمین یا رب العالمین به وبلاگ خودتون خوش اومدین
دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 37980
تعداد نوشته ها : 18
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
محمد مهدي ميرزايي

برخورد امام عليه السلام در برابر اديان و فرقه ها

 

امام رضا عليه السلام نسبت به اديان و فرق مختلف به صورت عادلانه و عاقلانه برخورد مي نمودند. نمي گذاشتند ظلمي به آنها روا شود و بسيار حساب شده از ماهيت انحرافي آنها پرده بر مي داشت و مقابله مي نمود. كه به چند نمونه اشاره مي شود.

 

زردتشتي

 ياسر خدمتگذار امام گويد: از نيشابور نامه اي به مأمون رسيد، به اين مضمون كه مردي زردشتي هنگام مرگ وصيت كرده ثروت زيادي كه از او باقي مانده ...

صوفي

محمد بن سنان گويد: در خراسان خدمت امامعليه السلام بودم. مأمون روزهاي دوشنبه و پنجشنبه در ديوان مظالم مي نشست و امام رضا عليه السلامهم در آنجا حاضر بود و سخنان ستمديدگان را گوش فرا مي داد. روزي از اين روزها مردي از صوفيه را آوردند ...

واقفي

علي بن عبدالله زهري گويد: نامه اي به حضرت رضا عليه السلام نوشتم و در آن از واقفيه پرسيدم. در پاسخ من نوشت: واقفيه به حقيقت پشت كرده ...

خوارج

محمد بن زيد رازي روايت مي كند كه در خدمت امام رضا عليه السلامبودم. در ايامي كه مأمون او را به وليعهدي معرفي كرده بود. مردي از خوارج در حالي كه در دستش خنجري زهرآگين بود وارد شد و ...

 


در برابر ادیان و فرقه ها

امام رضا علیه السلامنسبت به ادیان و فرق مختلف به صورت عادلانه و عاقلانه برخورد می نمودند. نمی گذاشتند ظلمی به آنها روا شود و بسیار حساب شده از ماهیت انحرافی آنها پرده بر می داشت و مقابله می نمود. که به چند نمونه اشاره می شود.

* یاسر خدمت گزار امام گوید: از نیشابور نامه ای به مأمون رسید، به این مضمون که مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت کرده ثروت زیادی که از او باقی مانده میان فقرا و بینوایان تقسیم کنند. قاضی نیشابوری آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: ای سرور من! در این موضوع چه می فرمایید؟ امام فرمود:

زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمی کنند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد.[1]

محاکمه درویش

* محمد بن سنان گوید: در خراسان خدمت امام علیه السلام بودم. مأمون روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دیوان مظالم می نشست و امام رضا علیه السلام هم در آنجا حاضر بود و سخنان ستمدیدگان را گوش فرا می داد. روزی از این روزها مردی از صوفیه را آوردند در دیوان مظالم که دزدی کرده بود.

مأمون به او نگاه کرد و در پیشانی او اثر سجده یافت و در تن او لباسی خشن و رخسار او به زردی گراییده بود که نشان از قناعت او در گذراندن زندگی داشت و دید که او شایسته دزدی نیست. آنگاه مأمون آشفته شد وگفت: باین وصف ظاهری چگونه دزدی کرده ای؟

مرد صوفی گفت: چون تو حق خمس و فَیء (اموال مسلمانان که در دست دولت است) از من بازگرفتی و از روی اضطرار به این کار دست زدم.

مأمون گفت: تو در خمس و بیت المال چه حقی داری؟

صوفی گفت: خداوند خمس را برای شش گروه از مردم قرار داده است. (واعلموا انّما غنمتم من شی فان الله خمسه و للرّسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل ان کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان2) اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان (روز جنگ بدر) که دو گروه به هم رسیدند نازل کردیم ایمان آورده اید. بدانید که هرگاه چیزی به غنیمت گرفتید خمس آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است. و همچنین فیء را نیز برای عده ای از مردم قرار داده است: ( ما افاءالله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی والیتامی والمساکین و ابن سبیل کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم3) آن غنیمتی که خدا از مردم قریه ها نصیب پیامبرش کرده است از آن خداست و پیامبر و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و مسافران در راه مانده تا اموال عمومی میان توانگرانتان دست به دست نشود. خطاب به مأمون گفت: تو مرا از حق خود محروم کرده ای که من راه گذاری هستم که توان بازگشت ندارم و فقیر و نیازمند شده ام و تهیة خوراک را از دست داده ام و از حافظان و قاریان قرآن و اهل ایمان هستم.

دلیل دیگر اینکه خود کسی که حد بر او واجب است چگونه می تواند بر دیگری حد جاری نماید. سپس این آیه قرآن را برای او خواند: (اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون4) آیا در حالی کتاب (قرآن) را می خوانید، مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید؟ ایا به عقل در نمی یابید.

مأمون بر آشفت و روی به امام رضا علیه السلام کرد و گفت: نظر شما درباره این مرد و کردارش چیست؟ امام علیه السلام فرمود: اینک این مرد دلایلی آورده است. تو نیز جواب او را با دلیل و برهان بده و او را قانع کن. در آن هنگام مأمون دستور داد آن صوفی را آزاد کنند.[5]

امام و واقفیان

* علی بن عبدالله زهری گوید: نامه ای به حضرت رضا علیه السلام نوشتم و در آن از واقفیه پرسیدم. در پاسخ من نوشت: واقفیه به حقیقت پشت کرده و بر باطل روی آورده اند، هرگاه چنین فردی با این تفکر بمیرد منزلگاهش جهنم می باشد و جهنم بد جایگاهی است.[6]

* مردی از اصحاب حضرت رضا علیه السلام خدمت آن حضرت رسید و در مورد واقفیه پرسش نمود. عرض کرد: واقفیه اعتقاد دارند امامت بر پدر شما موسی بن جعفرعلیه السلام توقف کرده و آن حضرت وفات نکرده است.

امام رضا علیه السلام فرمود: دروغ گفته اند، آنان به آنچه خداوند بر پیامبر حضرت محمدصلی الله علیه و آله نازل کرده است کافر شده اند.[7]

و در جای دیگر آنان را تعبیر به زندیق نموده اند و این تعبیر حاکی از عمق انحراف و گمراهی آنان است.[8]

امام و خوارج

محمد بن زید رازی روایت می کند که در خدمت امام رضا علیه السلام بودم. در ایامی که مأمون او را به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از خوارج در حالی که در دستش خنجری زهرآگین بود وارد شد و به دوستانش گفت. به خدا سوگند! پیش این شخص که مدعی است، فرزند پیامبر است؛ می روم و می پرسم چرا وارد بر طاغوت شده و در کنار طاغوت می نشیند. اگر جواب داد هیچ و گرنه مردم را از دست او راحت می کنم و سپس نزد امام آمد و سؤالش را مطرح کرد. امام علیه السلام فرمود: اگر جواب تو را بدهم آنچه در آستین داری می شکنی و دور می اندازی. گفت: بله. امام علیه السلام فرمود: آیا به نظر تو اینان کافرند یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه اینکه اینان خود را موحد می دانند ولی آنان نه یکتا پرست بودند و نه خداشناس. یوسف پسر یعقوب پیامبر بود او چگونه با طاغوتیان همنشین بود. در حالی که من اولاد پیامبر هستم و مأمون مرا به اکراه به این کار واداشته است. سپس آن شخص قانع شد و از کاری که می خواست انجام دهد منصرف گشت.[9]

 

منبع:www.hawzah.net

1. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 184.

2.انفال / 41.

3.حشر / 7.

4-بقره / 44.

5. بحارالانوار، ج 49، ص 288.

6. رجال کشی، ح 860 ، ص 455.

7. همان، ح 868، ص 458.

8. همان، ح 8علیه السلام 6، ص 460.

9. مجموعه آثار دومین کنگره امام رضا علیه السلام، ج 3، ص 149، سال 1365.

دسته ها : سيره رضوي
شنبه 1 6 1393 8:52 بعد از ظهر
X